نطق شدید توکلی خطاب به احمدی نژاد

«آقای احمدی نژاد از اصل 113 قانون اساسی برداشت خاصی دارد و به خود حق می‌دهد اگر مصوبه‌ای را ناسازگار دانست آن را لغو کند و یا اگر قانونی را به مصلحت ندید آن را ابلاغ نکند و یا در برابر چشمان متعجب صداوسیما بگوید که یک قانون را اجرا نمی‌کند.مصوبات را مصممات می‌نامد. از شرکت در مجمع خودداری می‌کند. احمدی‌نژاد درس گردنکشی در برابر قانون را به دیگران می‌آموزد. برای برکناری رئیس‌جمهور به دو سوم رای نمایندگان نیاز داریم.»

احمد توکلی این جملات را در نطق خود در مورد احمدی نژاد گفته و اذعان کرده که برای برکناری رییس جمهور دو سوم رای نمایندگان کفایت میکند! (اعتراض احمدی نژاد به مصوبات مجلس و شکایت بردن به شورای نگهبان و پاسخ جنتی به احمدی نژاد مبنی بر اینکه تشخیص مغایرت یا عدم مغایرت مصوبات با شرع و قانون اساسی بر عهده شورای نگهبان است نه رییس جمهور!)به گمانم مجبوریم قانون اساسی را به ایشان نیز چون احمدی نژاد بیاموزیم.جناب آقای توکلی،اولن گنده تر از شما هم نمی توانند این اجماع و همبستگی را در 200نماینده به وجود بیاورند که همزمان رای به عدم کفایت رییس جمهور بدهند.مگر اینکه خیلی خیلی گنده تر از شما باشند.دومن،پس از رای عدم کفایت شما،تایید رهبری نیز لازم است.تا زمانی که رهبری حکم به عزل رییس جمهور ندهند امضای دو سوم نمایندگان که هیچ امضای چهار سوم تان! هم پشیزی نمی ارزد!پس الکی جیغ و داد نکنید.از دو حال خارج نیست.

1.همه اینها جنگ زرگری و خانوادگی ست و به منظور منحرف کردن افکار عمومی و اندیشه های تحلیل گران است تا اندکی سرگرمشان کنید.

2.واقعن خبرهایی ست و احمدی نژاد تبدیل به مهره ای سوخته برای حاکمیت شده که باید کنار گذاشته شود؟

به نظرتان کدامش درست است؟اصلن شاید هیچ کدومش درست نباشه.

نوشته‌شده در Uncategorized | 3 دیدگاه

چرا روح وجود ندارد؟

«هر جا سخن از اعتماد است نام بانک ملی ایران می درخشد!»

حتمن این تبلیغ زیبای بانک ملی رو بارها شنیده اید.رابطه میان اعتماد و بانک ملی دقیقن مثل رابطه بین روح و دین هستش.اگه ساعتها با دینداران به بحث و جدل بنشینی و براشون اشتباه بودن تلقیات و حتمیات ادیان رو ثابت کنی و حتی اگه قانع هم بشن باز دو سوال براشون باقی میمونه!

1.شاید همه حرفاتون درست باشه اما بالاخره ما باید آفریدگاری داشته باشیم و این زنجیره تکامل و انتخاب طبیعی باید به یک انتخاب گر اولیه ای ختم بشه.اون انتخابگر اولیه خداست هرچند خدای شناخته شده در ادیان نباشه.

2.شاید آخرت و قیامتی در کار نباشه یا حداقل به اون شکلی که ادیان ادعا میکنند وجود نداره اما دلایلی وجود داره که اثبات میکنه ما علاوه بر جسم مادی یه بخش غیرمادی یا مجرد هم داریم که بهش روح میگن.آیا روح وجود نداره؟

اینجاست که بسیاری از بیخدایان و مخالفان ادیان درجا میزنند و نمیتونند توضیحات درستی در مورد عدم وجود روح بدن و اونو اثبات کنند.در اینجا کتابی رو به شما دوستان عزیز خواننده تقدیم میکنم که امیدوارم راهگشای شما در مباحث دینی باشه.این کتاب هم به دینداران و هم به مخالفان دین میتونه در بحث کمک کنه و من که جزو هیچ کدومتون نیستم بیرون گود میشینم و به حرفاتون گوش میدم!

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

دانلود رساله دلگشای عبید زاکانی

این کهن کیر مرا تازه کُسی می باید / کز کُس کهنه ی پوسیده نمی آساید

از  خدا  دخترکی  بکر  تمنّا  دارم / بود  آیا که خرامان  ز درم  باز آید؟

تا که برخیزد و مردانه میان در بندد / گره از کار فرو بسته ما بگشاید؟

این فقط یکی از اشعار سکسی و زیبای رساله دلگشای عبید زاکانی هستش.در صورتی که تمایل به دانلود این کتاب زیبا دارین لطفن به اینجا برین.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

آیا مسلمان سکولار ممکن است؟

در سایت سکولاریسم نو نوشته ای رو خوندم به قلم آرش نراقی با عنوان «آیا مسلمان سکولار ممکن است؟» وی پس از کلی صغرا و کبری چیدن نتیجه میگیرد که بله نه تنها این دو با هم در تضاد نیستند بلکه مسلمانی خوب در گرو سکولار بودن است! من به خوبی آرش نراقی نمیتونم بنویسم اما اینو خوب میدونم که اسلام و مسلمانی در تضاد مطلق با سکولاربودن و دموکراسی ست. این دو قابل جمع با یکدیگر نیست.میانه روترین مسلمانان با کوچکترین توهینی به اعتقاداتشان که مقدس شمرده میشود از کوره در میروند و حاضرند تو را چون گوسفند سر ببرند. مسلمانان تندرو چون کافران هستند که تکلیفشان را با خودت میدانی اما مسلمانان امروزی و مدرن و کسانی که قائل به قرائت رحمانی و مدرن از اسلام هستند همچون منافقند که تکلیف خودتو با اونا نمیدونی و از پشت به بشریت خنجر میزنند. آرش بیخدا در بخشی از آخرین پست وبلاگش به حق تضاد اسلام رو با دموکراسی و مردمسالاری و سکولاربودن بیان کرده و حق مطلبو ادا کرده.از نظر آرش بیخدا نه تنها مسلمانی با سکولار و دموکرات بودن در تضاد آشکار است بلکه حتی با انسان بودن نیز در تناقض و تضاد است.

آرش بیخدا:«زمانی شما میتوانید مسلمان و انسان باشید که قبول کنید قرآن ایراداتی دارد و کامل نیست، و همینطور محمد معصوم نبوده و خطاهای بزرگی مرتکب شده که پیروی از او را غیر عقلانی و غیر انسانی میکند، اون موقع میتوانید خود را تا حدودی با مسیحیت مقایسه کنید در غیر اینصورت عملاً فرقی با مصباح یزدی ندارید.» به قسمت پررنگ شده خوب دقت کنید.یعنی فردی که ادعا میکند یک مسلمان مدرن و امروزی ست تا وقتی که چنین نیاندیشیده و مقدسات دین رو به کناری نذاشته در عمل هیچ فرقی با مصباح یزدی نداره و این پانسیل رو داره که مانند مصباح یزدی عمل کنه.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

تمرین دموکراسی در وبلاگستان

بعد از دیدار تعدادی از بازیگران و کارگردانان ایرانی با آیت الله خامنه ای وبلاگستان فارسی پر شد از انتقادها و توهینهایی به این عزیزان که چرا به خون شهدای جنبش سبز خیانت کردید؟چرا به دیدار دیکتاتور رفتید!!!!؟ به نظر من تمامی این به اصطلاح نقدها و توهینها تو دهنی محکمی بوده به خودِ جنبش سبز.جنبش سبز 250 شهید و هزاران زندانی و صدها درد و رنج رو به جون نخریده که آخرش در وبلاگستان عده ای بیان و مهمترین اصول دموکراسی و رفتارهای دموکراتیک رو زیر سوال ببرند.اگر شما جای اینها بودید آیا به دیدار خامنه ای نمی رفتید؟ آیا خودتان را فدای مردمی میکردید که لیاقت فداشدن ندارند؟ چه کسی قدر این 250شهید را دانست و برایشان قطره ای اشک ریخت یا حرفی ازشان زد؟ چه کسی نگران حال جاویدتهرانی ست؟چه کسی برای آنهایی که در زندانها شکنجه میشوند دل می سوزاند؟چه کسی نگران حال جعفر پناهی ست؟ راستی!چندنفر از خودِ ما که اینهمه ادعا میکنیم حاضریم که تبعات دستگیری و شکنجه شدن را تحمل کنیم؟درست است همه اینهایی که به زندان رفته و شکنجه میشوند و مقاومت میکنند نه به خاطر مردم عامه بلکه به خاطر آزادی ست اما خب،همه که به یک اندازه برای مفاهیمی چون آزادی ارزش قائل نیستند که! شاید در نظر برخی از اینها آزادی ارزش جان دادن و شکنجه شدن نداشته باشد و در نظر یکی دیگر چون جعفر پناهی داشته باشد.ما حق نداریم که تصمیمات دیگران را زیر سوال ببریم و چون خلاف خواسته  و سلیقه ما عمل کرده اند آنها را زیرسوال ببریم و به باد فحش و کتک بگیریم.ما با این رفتارهایمان این عزیزان رو از خودمون رنجونده ایم و اگه ذره ای هم جنبش سبز رو دوست داشتند امروز دیگه ازش دل کنده اند.چون توهینهای سبزهارو خونده و شنیده اند.چون رفتار دموکراتیکی و آزادی بیان و عملی که جنبش سبز برایش تبلیغ میکند را با پوست و گوشت حس کرده اند.درضمن 18تیر نزدیک هستش و عجیبه که ما به جای پرداختن به این موضوع مهم و حیاتی،وقتمون رو برای لینکهای مذهبی و سکسی و حرفای صدمن یه غاز تلف میکنیم.

گمان میکنم زیباترین تحلیل در این زمینه رو گمنام عزیز منتشر کرده و حق مطلب رو ادا کرده.امیدورام بیاموزیم که باید به حق داشتن عقاید متفاوت احترام بذاریم.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

روز استقلال آمریکا،سنگ بنای آزادی و دموکراسی

در چهارم ژوئیه سال 1776، سیزده منطقه مستعمره،طی اعلامیه ای استقلال خود را از بریتانیا اعلام کردند. این سنگ بنای تشکیل کشوری شد که امروزه طلایه دار استقلال ،آزادی و دموکراسی در دنیاست.استقلال این سیزده ایالت، از مهمترین حوادث قرن هجدهم است و با انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی انگلستان برابری میکند.

174سال بعد در چهارم ژوئیه سال ۱۹۵۰ رادیو اروپای آزاد فعالیت خود را با پخش اولین برنامه خود برای کشور کمونیستی چکسلواکی سابق که از ساختمان معروف امپایر استیت در نیویورک مخابره شد، آغاز کرد. فعالیت رادیو اروپای آزاد با این جمله آغاز شد که خود را در پخش اخبار «به سنت آمریکا در احترام به آزادی بیان» متعهد می‌داند.

به نظرم باید چهارم ژوئیه رو روز مهمی بدونیم چون در سال 1776 سنگ بنای آزادی و آزادی خواهی در جهان بنیان گذاشته شد و در سال 1950 رادیو اروپای آزاد یا همون رادیو فردای خودمون برای ترویج آزادی بیان و به منظور اطلاع رسانی بدون سانسور و فیلتر به همه مردم جهان پایه گذاری شد و امروز تونسته به 28زبان مختلف و برای 20کشور دنیا برنامه پخش کنه.

هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در سال 2009 گفته بود:«رادیو اروپای آزاد/ رادیو فردا یک قدرت هوشمند است و نماد هر آن چیزی است که ما می‌خواهیم به آن دست یابیم.»

شصت سال مبارزه برای آزادی

رسوخ به پشت پرده آهنین

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

آیا فرگشت یا تکامل دین را بی اعتبار میکند؟

دینداران و دینمداران همواره مانعی در سر راه پیشرفتهای علمی بوده،هستند و خواهند بود.گاهی به صورت آشکار و علنی با دادن بیانیه و برگزاری تظاهرات و گاهی هم با اعمال فشار و لابی گری و دادن رشوه و ترور دانشمندان، سعی کردند چراغ علم رو خاموش کنند یا حداقل حرکتش رو کند کنند. چون هر یافته و کشف جدید علمی همچون دشنه ای هستش که به قلب دین فرود میاد و اباطیل و اراجیف دینی و مذهبی رو به مسخره میگیره.البته شکی نیست که در اکثر موارد مجبور شدند که در مقابل علم زانو بزنند و تسلیم بشن.یکی از مواردی که دینداران دشمنی زیادی نسبت بهش دارند بحث «تکامل یا فرگشت» هستش که توسط داروین مطرح شد و بعدها دانشمندان بزرگی با تحقیقاتشون اونو تکمیل کردند.نظریه فرگشت اصل آفرینش آگاهانه یا هوشمندانه یا خلقت رو زیرسوال میبره و از اعتبار میندازه و ثابت میکنه خلقت جهان و انسان اونطوری که خدای ادیان ابراهیمی گمان میکند نبوده است.جهان در شش مرحله آفریده نشده و هزاران برابر بیشتر از هفت هزارسال قدمت دارد.خداوند انسان را به صورت خود و به شکل تکامل یافته امروزی نیافریده و در واقع اصلن آفرینشی در کار نبوده.اگه شما هم مثل من علاقمند هستین که در مورد فرگشت بیشتر بدونین و بتونین در برابر کسانی که آگاهانه و ناآگاهانه این نظریه بی نظیر رو زیرسوال میبرند بایستین و در بحث باهاشون پیروز بشین بهتره این کتابچه رو دانلود کرده و با دقت بخونین.بهتون توصیه میکنم که اطرافیان خودتون رو با این نظریه بی نظیر علمی آشنا کنید و با مطالعه بیشتر به سوالاتشون در این زمینه پاسخ بدین.«سهم ما،روشنگری ست.»این وبلاگ کاملترین وبلاگیه که در زمینه فرگشت یا تکامل به زبان فارسی نوشته میشه.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

دستگیری جاسوسان روسیه در آمریکا

خبر دستگیری ده جاسوس روسیه در خاک آمریکا موجب تعجبم شد.چون سالهاست که جنگ سرد تموم شده و معلوم نیست که چرا روسیه همچنان به جاسوسی در خاک آمریکا میپردازه. داستان زندگی این ده جاسوس هم خیلی جالبه.هر کدوم اونها سالهاست که دارن تو خاک آمریکا زندگی میکنند و برای خودشون زندگی و خانواده ای دارند و به نظر میاد که آدمای عادی اند.همسایه ها و دوستان شون حتی یه درصد هم احتمال نمیدادن اونها جاسوس باشند اما بودند.خیلی دوست دارم که با ماموران سابق سازمانهای جاسوسی بزرگ دنیا همنشین و همصحبت بشم و خاطرات و خطرات و تجربیات ماموریت هاشون رو بشنوم. جاسوسان از جمله افرادی هستند که حرفای زیاد و قشنگی برای گفتن دارند.امشب با یکی از خبرچینهای سابق ساواک دمخور شدم و از هم صحبتی باهاش حسابی لذت بردم.خیلی دلش پر بود و خیلی هم دلتنگ.از خطرات زمان شاه،از صداقتها و آرامش و لذتهایی که اونوقتا بود برام گفت و حسابی لذت بردم.ایکاش ازش میخواستم که فرصتی بده تا بازم ببینمش.حرفای زیادی برای گفتن داشت و یه گوش شنوا میخواست که بشینه و با جون و دل حرفاش رو که بوی دلتنگی برای آریامهر میدادو بشنوه.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید